آمريكا علناً در پشتيباني از شاه ترديد داشت و قصد حفظ وضع موجود بود، بياعتمادي فزاينده شاه به دولت آمريكا و وابستگي وي به تصميمات آمريكايي ها در حد غير قابل وصف، موجب هراس او شده بود و او را به اين نتيجه رسانده بود كه حضور او در ايران عامل اصلي بينظمي است.
او ميخواست وانمود كند كه به طور موقت از كشور خود دور ميشود و به اميد اين بود تا بعد از خوب شدن اوضاع باز خواهد گشت.
ساواك (سازمان امنيت و اطلاعات كشور) همچون خفاشي خون آشام بر آسمان كشور غيور مردان سايه افكنده و در كمين جوانان و انديشمندان اين مرز و بوم نشسته بود و با تعقيب و دستگيري آنان، فرياد سرخشان را در گلو خفه ميكرد.
با سانسور مطبوعات، اعمال فشار بر اهل قلم، دربند كردن و تبعيد بزرگ مرداني چون "امام خميني" (ره)، "آيت الله مطهري" و "آيت الله طالقاني" و به خاك و خون كشيدن نوابها و صدها دانشجو و دانش آموز، و ديگر اقشار مسلمان و آزاديخواه، قيامي خودجوش و مردمي پايهريزي و با رهبري شجاعانه و خردمندانه امام، انسجام و تداوم يافت.
قطع حمايت آمريكا، فشارها و نارضايتي و خشم روزافزون مردم، آتش انقلاب را روز بروز شعلهورتر ساخت تا بدانجا كه كاخ ظلم و ستم شاهنشاهي در معرض سوختن و سقوط واقع شد. شاه بسيار حسابگرانه و بر اساس مصلحت انديشيهاي اربابان آمريكايي و انگليسي خود، بدون خشونت و كشتار مردم و با تشكيل شوراي سلطنت و برقراري حكومت نظامي و نيز تكيه بر پشتيباني نيروهاي ارتش و ساواك، براي خروج از كشور مصمم شد.
وي با اميد به تكرار كودتاي ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ و بازگشت مجدد به ايران توسط حاميان دربارياش، با ظاهري عوام فريبانه، به عنوان معالجه از كشور خارج شد و ايرانيان ستم كشيده و غيور و نيز ارواح پاك شهيدان را غرق در شادي و سرور كرد. طاغوت زمان بدون پاسخگويي به مردمي كه سالها مظلومانه شاهد چپاولگريها و ستمكاريهاي وي در عرصههاي مختلف اجتماعي، سياسي و اقتصادي بودند، بزدلانه از كشور گريخت.
محمدرضا برخلاف پدر خود، رضا شاه كه پس از ۱۶سال حاكميت مستبدانه تحت حمايت انگليس از كشور خارج شد، بدون استعفا راهي سرزمين اربابان خود شد.
همزمان با فرار شاه، مردم در سراسر ايران به خيابانها آمدند و با پخش شيريني، اين رويداد مهم تاريخي را جشن گرفتند و ۲۶دي ماه ۵۷ نقطه عطف ديگري در تاريخ سراسر حماسه انقلاب سرخ و اسلامي ايران شد.
علل اصلي نارضايتيها از دستگاه پهلوی:
مسائل بسياري را در بروز احساس نارضايتي و عدم اطمينان مردم از دستگاه سلطنت ميتوان برشمرد؛ نفرت و وحشت مردم از دستگاه، تضاد طبقاتي شديد، ناهمگوني در توسعه، ركود اقتصادي، عدم اعتماد عمومي به برنامههاي شاه، خشونت رژيم عليه مخالفين، نااميدي مردم از برآورده نشدن اعتراضات، دوري و انزواي شاه از مردم و فساد خاندان سلطنتي از جملهاین امور هستند .
يكي از علامتها ي منفي و احساس عدم امنيت، خروج ماهيانه يك ميليارد دلار از بخش خصوصي و اشخاص حقيقي به خارج از كشور بود، كه علامت بدي براي اقتصاد ايران به شمار ميرفت.